عشق بهونه گیر من
سلام قندعسلم. مدتها بود که به وبلاگت سر نزده بودم .دلایل زیادی داشت اما مهم تر از همه اینکه وقتم خیلی پر بود و فقط عکسهاتو توی اینستا می ذاشتم .خاطراتت هم فقط توی قلبم نوشتم . و اینکه نمی دونم اول از بدیها بگم یا خوبیها ؟ توی این دوسالی که خاطراتت رو ننوشتم خیلی اتفاقها افتاده 😀تو بزرگتر شدی عاقل تر شدی و همینطور خواسته ها و بهونه هاتم بیشتر شدن .ضمن اینکه حداقل ماهی یکی دوبارمریض می شی و کلی انرژی خودت و منو می گیری و بابت این مسئله خیلی فکرم درگیره و به دکترها که میگم هیچ راهکاری ندارن جز اینکه باید مواظبش باشی😢😩😠 آخه من که خیلی مواظبم. اینکه هنوز ختنت نکردیم و نمی دونم کی وقت مناسبیه . اینکه نمی دونم چه کاری باید انجا...