پسرم دانيالپسرم دانيال، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

مرواریدی در قلبم

عشق بهونه گیر من

1398/2/16 1:36
نویسنده : یلدا
177 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قندعسلم.

مدتها بود که به وبلاگت سر نزده بودم .دلایل زیادی داشت اما مهم تر از همه اینکه وقتم خیلی پر بود و فقط عکسهاتو توی اینستا می ذاشتم .خاطراتت هم فقط توی قلبم نوشتم . و اینکه نمی دونم اول از بدیها بگم یا خوبیها ؟

توی این دوسالی که خاطراتت رو ننوشتم خیلی اتفاقها افتاده 😀تو بزرگتر شدی عاقل تر شدی و همینطور خواسته ها و بهونه هاتم بیشتر شدن .ضمن اینکه حداقل ماهی یکی دوبارمریض می شی و کلی انرژی خودت و منو می گیری و بابت این مسئله خیلی فکرم درگیره و به دکترها که میگم هیچ راهکاری ندارن جز اینکه باید مواظبش باشی😢😩😠آخه من که خیلی مواظبم.

اینکه هنوز ختنت نکردیم و نمی دونم کی وقت مناسبیه . اینکه نمی دونم چه کاری باید انجام بدم تا بهتر رشد فکری و جسمی داشته باشی .

اینکه هر چیزی رو که بخوای تا بدستش نیاری ول کن نیستی تسلیم نمی شی از نظر همه چیز خیلی بدیه اما خداکنه وقتی بزرگ شدی هم برای بدست آوردن خواسته هات مقاومت کنی البته نه مثل الان با گریه و سر وصدا🙄😑

الان دقیقا سه سال و چهار ماهه ای و یک پسر شیطون بلا که واقعا بعضی وقتا تو خونه کنترل کردنت سخته .بهونه گیری و ایرادهای زیادی می گیری الان که من سر گوشی هستم ۲۴ بار اومدی و ازم خواستی ضامن تفنگتو واست بکشم تفنگی که چندروز پیش توی تولد آجی دایی احمد بهت داد .

عادت بد بازی با گوشی که همیشه ازش می ترسیدم و البته بهر طریقی شده دارم ازت دورش می کنم .oo

اینکه با آجی چقدر مهربونی باهاش بازی می کنی و حسابی با هم سرگرم میشین و البته وسطاش دعوا هم دارین که بنده باید میانجیگری کنم .

از خدا فقط سلامتی و آرامش می خوام برای هممون. 

اینم یکی از شیطونیاش آب بازی که تا ببینم سریع بدوبدو باید آب و ببندم.

پسندها (2)

نظرات (0)