پسرم دانيالپسرم دانيال، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

مرواریدی در قلبم

عشق بهونه گیر من

سلام قندعسلم. مدتها بود که به وبلاگت سر نزده بودم .دلایل زیادی داشت اما مهم تر از همه اینکه وقتم خیلی پر بود و فقط عکسهاتو توی اینستا می ذاشتم .خاطراتت هم فقط توی قلبم نوشتم . و اینکه نمی دونم اول از بدیها بگم یا خوبیها ؟ توی این دوسالی که خاطراتت رو ننوشتم خیلی اتفاقها افتاده 😀تو بزرگتر شدی عاقل تر شدی و همینطور خواسته ها و بهونه هاتم بیشتر شدن .ضمن اینکه حداقل ماهی یکی دوبارمریض می شی و کلی انرژی خودت و منو می گیری و بابت این مسئله خیلی فکرم درگیره و به دکترها که میگم هیچ راهکاری ندارن جز اینکه باید مواظبش باشی😢😩😠 آخه من که خیلی مواظبم. اینکه هنوز ختنت نکردیم و نمی دونم کی وقت مناسبیه . اینکه نمی دونم چه کاری باید انجا...
16 ارديبهشت 1398

شروع به راه رفتن

بالاخر عزیز  مامان دوسه روزی بعد از تولدش با اینکه کلی سرماخوردگی و تب رو پشت سر گذاشته بود شروع کرد به راه رفتن و کلی دل مامان غنج رفت براش . اون لحظات بهترین لحظات عمرم بود. که از وقتی تو پا به این دنیا گذاشتی  منتظر چنین روز باشکوهی بودم تا برات جشن قدم بگیرم . نو گل باغ زندگیم جز اینکه شماها سالم و سلامت باشید از خدا چیزی نمی خوام . اخه شما خیلی مریض میشین و من هم وقتی شما بیمارین خیلی خیلی عذاب می کشم . نمی خوام حتی بهش فکر کنم .. جشن تولد یکسالگیت بسیارزیبا برگزار شد و پسر خشکلم پا به سال دوم عمرش گذاشت .۱۲۰ ساله شی نور بهشت .  اینم ۲ سالگی یعنی یکسال بعده   ...
14 بهمن 1395

یک ساله شدن قندعسل

به همین زودی یک سال گذشت امید مامان و بابا.یک سال از بودن تو درکنار ماو یک سال و نه ماه از آمدنت در قلبم.فدای قدمهایت که با امدنت زندگیم رنگ تازه ای گرفت .عزیزم   عزیزم دانیال نمی دونم چرا هنوز راه نمی ری خواهری خیلی زودتر از شما راه افتاد البته چند قدمی با کمک مامان میری و چند روز پیش یک بار به تنهایی چند قدم برداشتی . همش میگم شاید علتش اینه که همش بغلم هستی و تا زمین میذارمت و میرم کارامو انجام بدم با گریه تو برمی گردم چون که اصلا طاقت یک لحظه گریتم ندارم . شایدم علتش مریضیته ، سرماخوریت که باعث شده کمی ضعیف شی و بیشتر هم بغل باشی . از زمين خوردن نترس... ،قدم پشت قدم بردار و به طرفم بيا، كه دست ه...
21 دی 1395

پایان 5 ماهگی عشقم

سلام بر کوچکترین فرد خانواده عزیز دل تو این روزها حسابی با مریضیت باعث شدی دلم پر غصه شه . سرماخوردگیت که خوب نمیشه و برای اولین بار توام با تبه. فدای تو بشم امروز قراره ببریمت پیش متخصص چون دکتر اطفال بردمت و خوب نشدی . عزیزکم حاضرم همه چیزمو بدم امل عشقام مریض نشن . آجی مرسانا هرروز علاقه و وابستگیش بتو بیشتر میشه مدام میاد میبوستت و برات شعر میخونه و بازی میکنه باهات هرچند که بعضی کاراش هم دوستی خاله خرسس . خخخخ گلم این روزا که فکر کنم بخاطر مریضیت باشه همش باید بغلم باشی و دیگه وقت هیچ کاری رو ندارم نفس . تو الان خیلی راحت روی شکم به جلو میری و مامانو با خوشمزگیات می کشی . دوستت دارمو ...
19 خرداد 1395

پایان 5 ماهگی عشقم

سلام بر کوچکترین فرد خانواده عزیز دل تو این روزها حسابی با مریضیت باعث شدی دلم پر غصه شه . سرماخوردگیت که خوب نمیشه و برای اولین بار توام با تبه. فدای تو بشم امروز قراره ببریمت پیش متخصص چون دکتر اطفال بردمت و خوب نشدی . عزیزکم حاضرم همه چیزمو بدم امل عشقام مریض نشن . آجی مرسانا هرروز علاقه و وابستگیش بتو بیشتر میشه مدام میاد میبوستت و برات شعر میخونه و بازی میکنه باهات هرچند که بعضی کاراش هم دوستی خاله خرسس . خخخخ گلم این روزا که فکر کنم بخاطر مریضیت باشه همش باید بغلم باشی و دیگه وقت هیچ کاری رو ندارم نفس . تو الان خیلی راحت روی شکم به جلو میری و مامانو با خوشمزگیات می کشی . دوستت دارمو ...
19 خرداد 1395