20روزگی پسرم دانیال
عشق شیرینم تو 20 روزه شدی. فدای ثانیه ثانیه های عمرت که از فرشته های آسمانی جدا شدی و به جمع ما پیوستی، فدای بوی خوشمزت، فدای دست و پای کوچولوت که همه حتی مرسانا ذوقشو می کنه و با دستای کوچولوش پاهاتو می گیره و میگه پاش خشکله. عزیزم شبا که گریه میکنی و خوب خواب نداری و من دردتو نمی دونم و فکر می کنم از دل درد یا نفخ و کولیکه خیلی اذيتم می کنه. دکتر هم که گفت برای دادن دارو هنوز خیلی کوچیکه....... دیشب تا نزدیکای صبح بیدار بودیم و تو بیقراری می کردی. آبجی مرسانا هم پا به پات بیدار بود و بازی می کرد و کلی هم بهونه گيري کرد. فدات شم دیگه باید برم چون شما کم کم بیدار می شی. ...
نویسنده :
یلدا
20:32